بیتفاوتی به عادی شدن مرگهای جمعی در جادهها تا کی؟/چند سناریو در مورد شورش واگنر علیه پوتین / تحول اقتصادی با تخصص محوری
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۷۱۸۵۲
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۵ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که معضلات زیست محیطی پایتخت و پایان ظرفیت میزبانی این کلان شهر از افزایش جمعیت، تاکید رهبر انقلاب بر ضرورت الگوسازی هنرمندانه از شهیدان، «سیگنال»های سیاسی در بازارهای پایتخت و «فرجام منافقین» سرنوشت گروههایی که به ملت پشت میکنند در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
بیتفاوتی به عادی شدن مرگهای جمعی در جادهها تا کی؟
حسین فصیحی طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: فیلم و عکس مرگ آتشین سرنشینان سواری سمند در تصادف با کامیون در جاده ارومیه به سلماس در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و تا چند روز دیگر هم مثل همه حوادث هولناک گذشته به بایگانی ذهنها سپرده خواهد شد. اینکه در این حادثه، چهار عضو یک خانواده یا ۴۰ نفر یا ۴۰۰ نفر یا ۴۰ هزار نفر قربانی شده باشند برای کسی فرقی ندارد. نکته مهم در این تصادف آن است که اداره راهداری هم ۵۰ درصد مقصر شناخته شد، یعنی این دیگر کیفیت خودرو یا خطای انسانی نیست، خطای مدیریتی است!
ساعت ۷ صبح روز گذشته رانندگانی که در حال عبور از محور ارومیه به سلماس در گردنه قوشچی بودند با دیدن خودروی سمند که در تصادف با کامیون آتش گرفته بود، پلیس و امدادگران را باخبر کردند. وقتی امدادگران در محل حاضر شدند و آتش خاموش شد از چهار سرنشین خودروی سمند که اعضای یک خانواده بودند پیکرهای سوخته برجای مانده بود. سرهنگ رضا پناهیمقدم، رئیس پلیسراه آذربایجانغربی گفت که خودروی سمند به دلیل انحراف به چپ ۵۰ درصد و اداره کل راهداری هم به دلیل عدم جداسازی مسیر ۵۰ درصد مقصر شناخته شدند.
در چهار دهه گذشته بخش زیادی از جمعیت کشور در جریان همین سوانح تلف میشود، بدون اینکه تلاش عملی برای کاهش آن صورت گرفته باشد. در واقع باید گفت که این حد از بیتفاوتی مدیران کشور نسبت به مرگ مردم در جریان سوانح رانندگی جای شگفتی دارد. شاید یکی از دلایل حقیقیاش هم این باشد که مدیران کشور به واقع تفاوت لندکروز با خودروی داخلی را نمیدانند و تصورشان این است که اگر به جای سمند خودروی لندکروز بود، سرنشینانش به همین سرنوشت دچار میشدند یا شاید هم تصورشان این باشد که جایی در کشور وجود دارد که به مردم خودروهای شاسی بلند میدهد! منتهی مردم برای حمایت از تولید داخل به قیمت از دست رفتن جانشان برای خرید آن به صف میشوند تا چرخهای تولید خودروی داخلی بچرخد و کارگرانش بیکار نشوند. خودروهایی که با بهای کلان به مردم قالب و در برخورد با هر مانعی منفجر میشود و به گفته پلیس انگار که در باک آن دینامیت کار گذاشتهاند و هر روز هم که میگذرد، جلوههای تازهای از بیکیفیت بودن آن مشخص میشود.
براساس گزارش پلیس، سال گذشته در جریان یک میلیون و ۱۰۰ هزار تصادف، ۱۹ هزار و ۴۹۰ نفر کشته شدند که نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن، ۲ هزار و ۷۱۲ نفر بیشتر قربانی شدند. پیشبینی پلیس هم این است که اگر دولت و مجلس محترم همچنان در مدار بیتفاوتی به کشتارهای جادهای حرکت کنند، آمار سوانح رانندگی در پایان امسال از رکورد ۲۱ هزار نفر عبور خواهد کرد که به نظر میرسد برای مدیران کشور رقم ۲۱ هزار کشته با ۲۱۰ هزار یا ۲ میلیون ۱۰۰ هزار نفر تفاوتی ندارد. عادی شدن مرگ در جامعه ما، خصوصاً مرگ شهروندان در جریان سوانح رانندگی سالهای زیادی است که اتفاق افتاده است، منتهی بیتفاوتی به عادی شدن مرگ از وضعیت اول اسفبارتر است. براساس گزارشهایی که پلیس اعلام کرده، ٢٠ الی٣٠ راهکار ساده برای کاهش تصادفات به دولت و مجلس اعلام شده و همه کسانی که در حوزه تصمیمگیری دخالت دارند، راههای برونرفت از این معضل را میدانند، اما به ظاهر توان مقابله با مافیای شکل گرفته را ندارند.
تحول اقتصادی با تخصص محوری
نیما غلامرضایی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با تیتر تحول اقتصادی با تخصص محوری نوشت: اقتصاد ایران امروز بیش از هر چیز نیاز به چشمانداز روشن دارد. اهمیت این موضوع میتواند نمود خود را در رشد اقتصادی پایدار نشان دهد. در حالی که روندها در اقتصاد خود را با تورم همسو و همگام کردهاند، حتی بازار سرمایه هم نگاهش به بالا رفتن قیمت ارز (کاهش ارزش پول ملی) است در حالی که باید نسبت به هرگونه ثبات سیاسی و اقتصادی برای سودآوری بیشتر تولید و خدمات واکنش مثبت نشان دهد روند برعکسی را طی میکند. تورمی که قطعا طی این سالها ذینفعان قدرتمندی پیدا کرده و از هر گونه قیمتگذاری دستوری که منجر به شکل گیری بازارهای زیر زمینی میشود حمایت میکند.
در این بین، اما با نگاهی به رتبه آزادی اقتصادی در کشور و بررسی روند رشد صفر اقتصادی در دهه ۹۰ در مییابیم که شیوههای به کار بسته شده در اقتصاد با شکست روبرو شده است. نیاز اصلی در این بین قربانی کردن ذینفعانی است که منفعتشان نه از راههای مولد در اقتصاد کلان که از راه ذبح منافع عمومی به دست میآید.
اگرچه همه این آسیبها به طور کلی در حرف و شعار برخی از تصمیمسازان نیز تجلی مییابد، اما واقعیت در عمل تکیه بر همان شیوههای قدیمی است. به نظر میرسد در وضعیت فعلی ناگزیر از استفاده بیشتر از متخصصان در امور تصمیم گیری باشیم. حتی در حوزههای دیگر علوم انسانی مانند جامعهشناسی برای ایجاد یک تحول اقتصادی، بهره ببریم.
بیتردید قرار نیست به یک باره تغییر این روندهای اشتباه، منجر به تحول مثبت آنی شود، اما متخصثان علوم اجتماعی نیک میدانند که برای ایجاد هرگونه تحول چگونه باید مردم را همراه کرد.
گاه برخی اظهارنظرها مبنی بر مقصر دانستن مردم برای وضعیت موجود با استدلالهای غیر علمی تنها به شکاف بیشتر مردم و دولت میانجامد؛ بنابراین بهتر است به جتی این دست از اظهارات، متخصصان واقعی از هر طیف فکری را برای عبور از وضعیت فعلی به کار گرفت.
محمدرضا ستاری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: حمله گروه واگنر به داخل خاک روسیه و پیشروی آنها تا ۲۰۰ کیلومتری مسکو، اتفاقی بود که هر چند فعلا با توافق انجام شده میان پوتین و پریگوژین به صورت ظاهری خاتمه یافته، اما ابعاد و پیامدهای آتی آن میتواند به عنوان آتشی زیر خاکستر باشد.
در همان ساعات نخستین پیشروی گروه واگنر که منجر به تصرف شهر روستوف و پیشروی به سمت مسکو شد، بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند با توجه به فاصله ۱۲۰۰ کیلومتری میان روستوف و مسکو، احتمالا کرملین در این مسیر طولانی گروه واگنر را غافلگیر کرده و آنها را مورد هدف قرار میدهد. اما وقتی شبهنظامیان واگنر به ۲۰۰کیلومتری مسکو رسیدند و فیلمهای منتشرشده نشان داد که در این شهر مشغول کندن حفرههایی برای جلوگیری از پیشروی واگنر هستند، مشخص شد که چنین سناریویی در دستور کار قرار نداشته و موضوع حمله آنچنان اهمیت داشته که کرملین را غافلگیر کرده است.
در واقع سوال مهم درخصوص حمله گروه واگنر به داخل خاک روسیه و پیشروی برقآسای آنها، این است که چطور دستگاه امنیتی روسیه قادر به کشف چنین کودتایی نبوده و چرا در مسیر پیشروی آنها به سمت مسکو اقدام خاصی انجام نشد؟؛ جایی که مسکو مجبور شد چچنهای تحت فرمان رمضان قدیروف را به رویارویی با آنها گسیل کند.
در این خصوص برخی گمانهزنیها حاکی از آن است که احتمالا با توجه به تمرکز نیروهای زرهی روسیه در خاک اوکراین، افرادی در کرملین نیز با یوگنی پریگوژین رهبر گروه واگنر همراهی کردهاند. در واقع مساله این است که در نبود نیروی زرهی، چرا نیروی هوایی روسیه قادر به مداخله و نجات کرملین از این بحران نشده است؟
گمانهزنی بعدی و حتی خوشبینانه این است که چنین اقدامی با کرملین هماهنگ شده بوده و پوتین قصد داشته علاوه بر برخی تسویهحسابهای داخلی، این مساله را به خیانت نیروهای داخلی ربط داده و فکری به حال بنبست جنگ در اوکراین کند؟ امری که با توجه به ضربهای که به وجهه سیاسی پوتین خورده، بعید به نظر میرسد که چندان معتبر و دقیق باشد.
در واقع مساله مهم و اصلی این است که طی روزهای شنبه و یکشنبه تحولات به گونهای رقم خورده که شواهد نشان میدهد پوتین در مقابل پریگوژین عقبنشینی کرده است. او که روز شنبه وعده انتقام سخت علیه گروه واگنر داده بود، عصر روز شنبه و با میانجیگریای که توسط لوکاشنکو رییسجمهوری بلاروس شد، نیروهای واگنر را عفو کرد و قرار شد یوگنی پریگوژین نیز به کشور بلاروس برود. حتی در اقدامی بسیار مهم گفته میشود پوتین با کنار گذاشتن سرگئی شویگو وزیر دفاع روسیه نیز موافقت کرده است؛ فردی که از زمان به قدرت رسیدن پوتین همواره در ساختار قدرت کرملین نقش اصلی ایفا کرده و از جمله نزدیکترین متحدان رییسجمهوری روسیه به شمار میرود؛ بنابراین این موضوع نشان میدهد که قضیه آنچنان برای پوتین شوکآور و بااهمیت بوده که حاضر شده یکی از مهمترین و نزدیکترین متحدان خود را بنا بر خواسته یک فرد شورشی به نام پریگوژین کنار بگذارد.
حالا در چنین شرایطی باید منتظر تحولات روزهای آتی ماند. اینکه آیا پوتین به وعده خود مبنی بر عفو گروه واگنر عمل میکند یا اینکه به دنبال موقعیت برای حذف پریگوژین و متلاشی کردن نیروی واگنر است؟ درخصوص اهمیت نیروی واگنر این نکته قابل توجه است که اگر ارتش روسیه را به مثابه تن و پوتین را به عنوان سر آن حساب کنیم، گروه واگنر و چچنها بازویهای مهم و عملیاتی ارتش را تشکیل میدهند. به همین دلیل است که شبهکودتای واگنر علیه کرملین اهمیت مییابد و در صورت متلاشی شدن این گروه، آن هم در بحبوحه جنگ اوکراین یکی از بازوهای عملیاتی مهم ارتش روسیه از دور خارج خواهد شد.
از سوی دیگر با توجه به ضربهای که به اعتبار پوتین وارد شده، باقی ماندن واگنر و رهبر آن، دقیقا مانند آتش زیر خاکستر است، چراکه آنها با اقدام روز شنبه سنگری را فتح کرده و امتیازی را کسب کردهاند که هیچ بعید نیست طی روزها و هفتههای آینده قصد فتح قدم به قدم سنگرها و اخذ امتیازات بیشتر را نداشته باشند. کمااینکه پریگوژین با نمایش قدرتی که داده خود را به عنوان یک مهره تعیینکننده برای دشمنان پوتین تعریف کرده و بعید نیست که چه پیش از حمله و چه بعد از تحولات اخیر با کشورهای غربی وارد مذاکره و اعمال فشار بیشتر بر پوتین نشود.
در واقع اکنون سوال مهم این است که پریگوژین به عنوان یکی از متحدان نزدیک پوتین که نقش قابل ملاحظهای در فعالیتهای نظامی روسیه در خارج از مرزهای این کشور ایفا میکند، به چه دلیل چنین اقدام متهورانهای را انجام داده است؟ اگر قضیه تنها اختلافات داخلی میان او با وزیر دفاع و فرمانده ارتش باشد، قاعدتا کلید زدن یک جنگ داخلی از سوی وی چندان منطقی به نظر نمیرسد.
در نتیجه به احتمال فراوان مولفه و مسائل پشت پرده زیادی در هرم قدرت کرملین جریان داشته که منجر به حمله بازوی عملیاتی مهم ارتش روسیه به داخل خاک کشور خود شده است؛ بنابراین باید منتظر ماند و دید تحولات روزهای آتی به چه صورت رقم میخورد؟ اینکه واگنر برای همیشه از صحنه قدرت روسیه حذف میشود یا اینکه تازه ماجرا شروع شده و ابعادی وسیعتر به خود خواهد گرفت؟ در هر صورت هر سناریویی رقم بخورد وضعیت و تحولات برای ولادیمیر پوتین به عنوان نفر اصلی روسیه مانند سابق رقم نخواهد خورد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: روابط ایران و عربستان حسینیه امینی ها محمد علی نیکبخت گروه واگنر مرور روزنامه ها واگنرها رهبر انقلاب شهدا یوگنی پریگوژین روسیه روابط ایران و عربستان حسینیه امینی ها محمد علی نیکبخت گروه واگنر تحول اقتصادی عادی شدن مرگ بی تفاوتی گروه واگنر روز ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۷۱۸۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سقوط پوتین؟ شاید آرزو بر جوانان عیب نیست / گورباچف مایه عبرت ولادیمیر پوتین شده است / چرا روسیه پوتین با شوروی در آستانه سقوط متفاوت است
به گزارش جماران، پیتر روتلند، استاد در دانشگاه وسلین و دانشیار مرکز دیویس برای مطالعات روسیه و اوراسیا در دانشگاه هاروارد در تازه ترین نوشتار برای Responsible Statecraft درباره خطرات توهم فروپاشی حکومت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نوشت:
ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیراً مقالهای را با عنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده و استدلال کرده که مانند حکومت شوروی ، سیستم سیاسی پوتین نیز همیشه در آستانه فروپاشی است. این استدلال بر اساس یک قیاس مستقیم تاریخی به دست می آید. نظام شوروی قوی و تغییرناپذیر به نظر می رسید و عملاً هیچ کس فروپاشی آن را پیش بینی نمی کرد اما فروپاشید. به همین ترتیب، سیستم پوتین قوی و مقاوم به نظر می رسد و کمتر کسی می تواند فروپاشی آن را تصور کند. اما فروپاشی آن نیز رخ خواهد داد.
می توان فهمید که چرا این استدلال برای Foreign Affairs جذاب است. آرزو همیشه مخاطب را جذب می کند: مردم دوست دارند آنچه را که می خواهند بشنوند به آنها گفته شود. شاید بهتر باشد اینطور القا شود که بدون هیچ چشماندازی برای یک ضد حمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریو برای پیروزی اوکراین، فروپاشی رژیم در روسیه است.
قیاس های تاریخی می توانند جذاب اما گمراه کننده باشند زیرا ممکن است توجه ما را بر شباهت های سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوت های ساختاری را نادیده می گیرند. واقعیت این است که چندین جنبه مهم وجود دارد که رژیم پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی قرار دارد.
اولاً، میخائیل گورباچف تنها شش سال در قدرت بود و هرگز نتوانست کنترل مؤثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی و یا بوروکراسی در کل ایجاد کند. در نتیجه، ابتکارات سیاستی او با اجرای مؤثر همراه نشد و او را مجبور به اتخاذ اقدامات رادیکالتر کرد که کل سیستم را بیثبات کرد. در مقابل، پوتین خیلی سریع پس از به قدرت رسیدن در سال 2000، کنترل قوی بر نخبگان رقیب اعمال و «عمود قدرت» را احیا کرد. او 24 سال است که این مسئولیت را بر عهده داشته است و اکثر تحلیلگران موافقند که پایه های نهادی رژیم پوتین قوی است و احتمالاً پس از مرگ بنیانگذار خود ، نیز جان سالم به در خواهد برد. دوم، یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این واقعیت بود که این شوروی در حال مبارزه با یک جنگ غیرقابل پیروزی در افغانستان بود که آن را مجبور به مذاکره با غرب کرد. روسیه در حال جنگ در اوکراین است در حالی که هنوز به پیروزی خود مطمئن است. سوم، اتحاد جماهیر شوروی ورشکست شده بود، کسری تجاری داشت و در خارج از کشور پول قرض می گرفت. اما اکنون علیرغم فشار تحریم های غرب، روسیه در سال گذشته 50 میلیارد دلار مازاد تجاری داشت. اقتصاد برنامهریزیشده شوروی سفت و سخت و گودالی از یارانههای دولتی بود. بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، روسیه دارای یک اقتصاد سرمایه داری پویا است که به خوبی با اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان آن در دور زدن تحریم های غرب ماهر شده اند. چهارم، اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که 52 درصد جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که روس ها 82 درصد از جمعیت آن را تشکیل می دهند.مسلماً احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف، رهبر چچن را به یک رعیت وفادار مسکو تبدیل کرد، در مورد هر جانشینی صادق است: بهتر است از جریان کمک های مسکو لذت ببرید و لامبورگینی بخرید تا اینکه آواره ای با جیب خالی باشید. چچنی ها از جنگ های اول و دوم درس گرفته اند: استقلال طلبی ارزش تلاش ندارد. هیچ یک از جمهوری های قومی دیگر در فدراسیون روسیه علاقه ای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله 22 آوریل به تالار شهر کروکوس نه تنها یادآور این نکته بود که تروریسم اسلام گرا همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است، بلکه نشان دهنده شکست اطلاعاتی گسترده توسط سرویس های امنیتی روسیه بود. ایالات متحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حمله ای در راه است: آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالن های کنسرت در مسکو قرار می دادند. با این حال، حملاتی مانند کروکوس باعث تغییر رژیم در روسیه نمی شود.
تروریست ها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده اند. این نشان می دهد که 8 میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه هستند. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه با نیروی کار کم، حداقل در حال حاضر از چالش امنیتی آن بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن 2023 یک تحول خارقالعاده بود؛ جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال 2000. ما هرگز نمیدانیم اگر او به کرملین می رسیدچه اتفاقی میافتاد. اگر یوگنی پریگوژین به عقب برنگشته بود، اما به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند چه سناریویی شکل گرفته بود. آنچه ما می دانیم این است که قیام شکست خورد. پریگوژین مرده و دفن شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شد.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما یک امر دور از ذهن باقی می ماند و نمی تواند به عنوان پایه ای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقع بینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری می کند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم اما پوتین (و رئیس جمهور چین، شی جین پینگ) از اشتباهات گورباچف درس گرفته اند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض استوار کند که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد خواهد کرد.